من و خرزو خان

همه چی ... جدی ... شوخی ... چرت و پرت و فلسفه و سیاست و زندگی و دنیا

من و خرزو خان

همه چی ... جدی ... شوخی ... چرت و پرت و فلسفه و سیاست و زندگی و دنیا

من باستان دوست ودارم ... شما هم دوست ودارین

روز سپندارمزد پنجمین روز از اسفندماه ایران باستان / ۲۹ بهمن خورشیدی امروزی

سپندارمزد نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان برای گرامی داشت زنان نیکوکار برگزار میگردد . ایرانیان از دیر باز این روز را روز زن و روز مادر و در حالت کلی این روز را روز عشاق می نامیدند که امروزه متاسفانه بجز زرتشتیان ، دیگر هم میهنان روز مادر را برابر با تقویم تازی ( عربی ) و روز عشاق را برابر با تقویم میلادی ( ولنتاین ) جشن میگیرند .
بیایید از این سال با یک شاخه گل به مادر ، همسر و یا عشقمان از این روز پر شکوه و باستانی که یاد آور این است که ما ایرانیان همیشه در اکثر مسائل خود ریشه ای داشته ایم و نیازی به ریشه بیگانه نداریم ، پاسداری کنیم و در ترویج دوباره آن کوشا باشیم .

واژه سپندارمزد در اوستا سپنته آرمئیتی آمده است و به چم ( معنی ) فروتنی و بردباری که خاص مادران است به کار آمده

بر گرفته از سایتی که زیر عکس نوشته شده

این خیلی خیلی جدی بید

این خیلی جدی بید ... فارسی ونویسم تا حالیتون وشد ... از آقا سیامک هم تشکر وکنم که بیاد تاریخ کهن ما بید .... وههههههههههههه

روز عشق

بیائید دست به دست هم فرهنگ اصیل آریائی را زنده کنیم
این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.
سفره هفت سین نمی چینند، اما در آراستن درخت کریسمس اهتمام می ورزند!
جشن شب یلدا که به بهانه بلند شدن روز، برای شکرگزاری از برکات و نعمات خداوندی برگزار می شده است را نمی شناسند، اما همراه و همزمان با بیگانگان روز شکرگزاری برپا می کنند!
همه چیز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاریش می دانند، اما حتی اسم "سپندار مذگان" به گوششان نخورده است.
چند سالی ست حوالی26 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. هر بچه مدرسه ای در مورد والنتاین می داند.
اما کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
 جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی! این روز "سپندار مذگان" یا "اسفندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت  هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.
 
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است.
 
 برای اینکه ملتی در تفکر عقیم شود، باید هویت فرهنگی تاریخی را از او گرفت. فرهنگ مهم ترین عامل در حیات، رشد، بالندگی یا نابودی ملت ها است. هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است. اقوامی که در تاریخ از جایگاه شامخی برخوردارند، کسانی هستند که توانسته اند به شیوه مؤثرتری خود، فرهنگ و اسطوره های باستانی خود را معرفی کنند و حیات خود را تا ارتفاع یک افسانه بالا برند. آنچه برای معاصرین و آیندگان حائز اهمیت است، عدد افراد یک ملت و تعداد سربازانی که در جنگ کشته شده اند نیست؛ بلکه ارزشی است که آن ملت در زرادخانه فرهنگی بشریت دارد.
 
شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 26 بهمن (Valentine) به 29 بهمن (سپندار مذگان ایرانیان باستان) منتقل کنیم.

۲۹ بهمن روز جشن "سپندار مذگان" یا همان روز عشق در ایران باستان است . پیشاپیش این روز ماندگار را به همه شما عزیزان تبریک می گم و ازتون خواهش می کنم این موضوع رو توی وبلاگهاتون و sms هاتون به گوش دوستان و عزیزانتون برسونید .

  به امید روزی که سه اصل پندار نیک - کردار نیک و گفتار نیک دوباره در جامعه ما حکمفرما بشه.....

بر گرفته از وبلاگ پارسیان  

تالار عروسی

من وگوئم ای ملت چطوری دوساعت تمام تو ای تالار عروسی ها رقص وکنه اخه ... اول که نویان وسط و ویگولنجنز : نه .... نه .... نه ......  بعد هم که ویان وسط ول نوکنن ( بابا تو خردادیان بیدی ... جمیله بید ... بس بید ورو وشین )

آقایون که ویان وسط برای تمام بانوان دور وبر رو فقط چراغ ( چشمک )  وزنن ... ( شماره هایی رد و بدل وشد ا ) وههههههه

خانمها که ویان وسط ... فقط دستی رو بالا وبرن که تو پر تز النگو بید ... هی دور سرشون وگردونن و تو دلشون ویگولنجز : صغری خانوم نگاه وکن ... خاک وچوکت

وههههههههههههههههههههه

خر

این خر ...... بهترین خر....... راه خر..... سر خر ..... کار خر ....... گذاشتن خر ...........یک خر ............ آدم خر ....... خر خر !!!!!!!!!!!!!!!

 

حالا وخوای وفهمی که اصل جمله چی بید ؟

کلمه خر رو ورودار وبین چی وشد !!!!

وروداشتی ؟ و ههههههههههههههههههههههه

 

صفویان و اشکانیان

یه روز معلم سر کلاس  وپرسه : با تو بیدم شومپیت چرمیت ... صفویان و اشکانیان چه کسانی بیدند؟

هیچ کس بلد نبید ... جز خرزو خان

خرزو خان بلند وشد و وگفت ... صفویان قومی بیدند که صف تشکیل ودادند ... انقدر صف تشکیل وداد اما اخر هیچی گیرشان نویامد و وقتی چیزی گیرشان نویامد اشک شان در ویومد و وشدن اشکانیان !!!!! وههههههههههههههههه

انرژی هسته ای نوخوایم !!!!

اگه با انرژی هسته ای وخوان صنعت و کشاورزی و از اینا رو درست وکنن نوخوایم ... ما بمب هسته ای وخوایم ... آره بمب اتمی وخوایم ... اگه ما نوخواییم برنج هسته ای وخوریم کیه باید وبینیم ... اگه ما نوخواییم نون هسته ای وخوریم چکار باید وکنیم !!!! هم اینها هم هزار چیز هسته ای دیگه مثلا آلبالو هم نوخواییم ( وگوئم شاید آلبالو هم با انرزی هسته ای تولید وشد چون هسته وداره !!!‌) وهههههههههه

خوب این آقا که مثل علی دایی از رو نوشته حرفهاش رو وخوند و که ودیدین ... ودیدین چقدر با سواد بید ... چقدر فکرش روشن بید ( فکر فوکولم انرژی برقش هسته ای بید که اینهمه روشن بید !!! ) خیلی قشنگ وخوند از علی دایی هم بهتر چون علی دایی از روی نوشته هم پارازیت از خودش در وکرد ... نودونم کی انشا ی به ای قشنگی از خودش در وکرده بید ـ( حتما طرف تحصیلکرده بیده و سیکل وداشته بید یا حداقلش لیسانس داشته بید یعنی  سواد خواندن نوشتن داشته بید !!!!! ) وهههههههههههه

همه جا داد وزنن برعلیه ما ... اونوقت شخص دوم مملکت !!! ( اونهم با ارفاق زیاد ... مثل شاگردی که دو وگیره معلم وده بیست ) وگوئه ... هولوکاست ... هو لو کاست ... آخه مردک تو تا قبل از رئیس جمهوری ودونستی هولوکاست کی بید چی بید ( بقول یکی این آقا قبل از رئیس جمهوری وشدن نودونست پایتخت ونزوئلا کجا بید !!!! ) وههههههه

تو مگه فضول هولوکاست بیدی ... وچسب به آبروی رفته ملت نه هولوکاست جیگر کرم وخورده ی من...

شعار امروز این بید ... فارسی را پاس ودارید ...

بجای انرژی هسته ای حق مسلم ما بید  وگوییم:

 بمب هسته ای حق مسلم ما بید جیگر

 

بیانیه

ویومدیم دوباره ... مرخصی هم حال وده ها ... مخصوصا اگه گرد نخود هم وباشه ... اما وقتی نبیدم مثل اینکه خبرهایی شده بید....

وشنیدم که ویگولنجز آقای رئیس جمهور وگفته ما باید تحقیقات هسته ای مانه ادامه ودیم ... وشنیدم خیلی تند وگفته و شبیه اعلان جنگ بیده ... اما من و خرزو خان اعلام وداریم که به هیچ وجه حاضر نوشیم وریم وجنگیم ... چون ارزشی نوداره ... من ورم وجنگم بعضی ها وشینن خونه شون وگوئن ورید حمله وکنین ... مگه کشک بید وههههههههههههههههه

جنگ که نوشد ... اما اگه وشد این آقایونی که ونشستن و حرف مفت از خودشون در وکنن اگر جلو راه ویفتادن ما هم دنبالشون وریم ... جای گرم و نرم ونشستن و وگوئن ملت ما وجنگه و ما حرف وزنیم من و خرزو خان تو این بیانیه که از خودمون در وکردیم از همون آقایون وخوایم ورن وجنگن ما بجاشان حرف وزنیم.  وهههههههههههههههههههههههههه

 

دستهای خرزو خان !!!

وشنیدین که یه آقایی تا تیمش وبازه وگوئه که دستهایی تو کار بید که ما قهرمان نوشیم !!!!

وخواستم از خودم  تائید در وکنم ... واقعا دستهایی تو کاربید ... اونهم دستهای خرزوخان بید که بازیکنان تیمو رو وسوسه وکنه خطای قرمزدار وکینن !!! از خودشون بی ادبی در وکینن !!!

این دستهای خرزو خان بید که دروازه بان آبی ها رو هل وداد تا ملوان گل وزینه !!! یادتون بید تو مشهد فرزاد مجیدی جا خالی وداد ... اون که نوخواست جا خالی وده کار خرزو خان بید که فرزاد رو هل وداد تا جاش خالی وشد!!! اون صحنه پنالتی هم خرزو خان دست فرزاد رو بلند وکرد تا وخوره به توپ و پنارت وشد!!!

خیلی جاها دستهایی  در کاربید ... آقای قلعه نوعی راست ویگولنجز ... اما این دستها دست حرزو خان بید جیگر  وههههههههههههههههههههههههههه

منطق!!!

شما هیچ ودونید منطق چی بید ؟ این دفعه وخوام منطقی از خودم حرف در وکنم ... من آدم منطقی ای بیدم ... من وفور منطق بیدم ... البته اگر شما منطقی وباشید ...

منطق وگوئه که افلاطون گـِـرد بید ... تو سر گالیله سیب وخورد جاذبه ی زمین رو پیدا وکرده

اینا رو ودونستی وهههههههههههههههه

 

 

خلیج

با هر نگاه بر شیشیه ی گرد نخود هزار بوسه وزینم

نفسم را از گرد نخود و آسمان برره

و خلیج همیشگی شرره نور وگیره

من نگاهم از لیلون و بلقیس نور وگیره

من عشقم را در میدان کره بز

به زبان برره ای دری فریاد وزینم

 

نیوتون

یه سوال وپرسم ....

ودونید نیوتون دوبرره  وقتی سیب وخورد تو کله اش چرا از خودش تعجب در وکرد؟

چون زیر درخت خوج نشسته بید ... ما تو برره درخت سیب نوداریم اصلا وهههههههههههههه

 

 حتما حالا وگوئید : ای خوج که وگفتی یعنی چه ؟

(خوج میوه ای بید شبیه گلابی در اندازه های مختلف و انواع مختلف سنگ خوج و نرم خوج و .... شاید این شهری های ضایع لهجه به اون ویگولنجز  گلابی وحشی )

محرم و رمضان؟

پسر عموی خرزو خان اسمش بید میخاییل گورباچف ... ما بهش وگوئیم میخی.

این میخی تعریف وکرد که یکی از دوستاش ویومده ایران ...  وقتی وروگرده شوروی ونشینه تعریف وکنه که ایران عجب جای خوبی بید ... من ۵ روز تو ایران بیدم هر روز نهار و شام ودن مجانی ... جاهایی هست که به اونجا ویگولنجز مسجد ... شام نهار مجانی ودن ...

همه از این حرفش تعجب در وکردن ... این میخی که نودونست تو ایران چه خبر بید تصمیم وگیره به سرزمین مادری اش سفر وکونه ... تا ویاد ایران ماه رمضون وشد ... میخی دو سه روزی وماند و وگفت دوستم وگوئه که تو ایران شام و نهار مجانی ودن اما وبینم که اینجا کسی حق نوداره تا شب چیزی وخوره!!!!!!!!!!! وههههههههههههههههههههه

من و خرزو خان کلی از خودمون خنده در وکردیم .... چه حالی وداد .... عجب فازی وداد ...

ای توهم میخی ره هیچ گرد نخود نوداره

دل پر خون

من دل پرخونی ودارم ... ها دلم خون بید از این یاور طغرل خورخوتک ... از این سرجوخه ی شهربان که ویومده تو ژاندارمری ... دلم از لیلون خون بید که ورفته زن این شیر فرهتد پایین برره ای وشده ... ها دلم از خرزو خان خون بید که نویاد ورد واسه من خواستگاری و خودش ورد دور از چشم خرزوره خانم راه به راه زن وگیرد ... اینقدر دلم خون بید که یه روز ورفتم سربه نیستون خودم رو سر به نیست وکونم اما نوشد ... آخه تو را وشنیدم که تازگیها تو شهر برای کسی که از خودش جرات سر به نیستون در وکرده ترانه وخوندن و  ویگولنجز :

برای گریه کردنت یکی دور روزی کافیه

سیاه بپوش برای من اینهم برای قافیه

چه لهجه ی ضایعی ودارن این شهریها و هههههههههههههههههههههههههههههه

عزت و ازت

یه روز یه آقایی ویومد میدون کره بز با من کار وداشت اما من نبیدم ... ورفته بیدم فاز وگیرم به خرزو خان ورسید تا از من خبر وگیره .... خرزو خان وگفتش نظام نبید وگم کی باهاش کار داشته بید ؟

دوستم وگفت : عزت بیدم  ... اسمش رو روی کاغذ ونوشت وداد به خرزو خان.

وقتی ویومدم ... خرزو خان وگفت یکی باهات کار داشته بید .

وگفتم کی بید ؟ اسمش چی بید؟

خرزو خان سوتی وداد و به کاغذ نگاهی وکرد و وگفت (( اَ زُ ت ))

سوتی (۱)

و دونید خرزو خان هم سوتی وده ... قسمت بندی وکنم وگوئم بهتون

یه بار با خرزو خان توهم وزیتیم  (جاتون خالی ) با بر وبچ قرار وذاشتیم روز جمعه وریم از خودمون ایثار در وکنیم و به یکی کمک وکنیم ... خرزو خان مخالفت وکرد و گفت که جمعه واسه تفریح بید نه کار ... ونشیدید که از قدیم ویگولنجز : جمعه مرده کفن وپوشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! وهههههههههههههههههههههههه

( ویگولنجز جمعه مرده کراوات وزنه )